نقاش نیستم...!
ولی تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم . ...
نظرات شما عزیزان:
پرسید که چرا دیر کرده است!
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است!
خندیدم و گفتم:او تنها اسیر من است
فقط دقایقی چند است که تاخیر کرده است!
امروز هوا بارانی و سرد است
شاید موعد قرار تغییر کرده است!
گفت:فکر نکن عشق پاک تو او را زنجیر کرده است!
در آینه به خود نگاه کردم
راست میگفت
او...
او سالهاست که دیر کرده است!
عشق او عجب مرا پیر کرده است!
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است!
خندیدم و گفتم:او تنها اسیر من است
فقط دقایقی چند است که تاخیر کرده است!
امروز هوا بارانی و سرد است
شاید موعد قرار تغییر کرده است!
گفت:فکر نکن عشق پاک تو او را زنجیر کرده است!
در آینه به خود نگاه کردم
راست میگفت
او...
او سالهاست که دیر کرده است!
عشق او عجب مرا پیر کرده است!
تاريخ : چهار شنبه 6 دی 1391
ا 19:1 نويسنده : nima tanha ا